خدایا چرا از من او را گرفتی که ماتم بگیرم

 

من اینسوی دنیا تو آنسوی دنیا چرا درد خود کم بگیرم

 

زروزی که رفته زپیشم او نامه ننوشته

 

زخاطر مگر برده او از دل یاد بگذشته

 

دریغا گذشته گذشته

 

دریغا گذشته گذشته

 

خدایا همه هستی را گرفتی

 

همه هستی ام را تو یکجا گرفتی

 

اگه یه روزی از این قفس پر بگیرم

 

روم سر زپایش نهم تا بمیرم

 

ویا زندگی را من از سر بگیرم

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ب.ظ http://selectimages.blogsky.com

سلام سروش خان
بسیار زیبا بود کاش دستگا ها و یا حتی گوشه های آهنگی را که نوشته بودی می نوشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد