خدایا چرا از من او را گرفتی که ماتم بگیرم
من اینسوی دنیا تو آنسوی دنیا چرا درد خود کم بگیرم
زروزی که رفته زپیشم او نامه ننوشته
زخاطر مگر برده او از دل یاد بگذشته
دریغا گذشته گذشته
دریغا گذشته گذشته
خدایا همه هستی را گرفتی
همه هستی ام را تو یکجا گرفتی
اگه یه روزی از این قفس پر بگیرم
روم سر زپایش نهم تا بمیرم
ویا زندگی را من از سر بگیرم
سلام سروش خان
بسیار زیبا بود کاش دستگا ها و یا حتی گوشه های آهنگی را که نوشته بودی می نوشتی